سفرنامه ترکیه(1)
درباره وبلاگ

خدایا آنگونه زنده ام بدارکه نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که کسی به وجد نیایداز نبودنم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوستانه و آدرس doostaneh1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 12248
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1


دوستانه
یک شنبه 27 آذر 1390برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : دوستانه       

            روزجمعه بيستم آبان ماه ساعت 7:45 صبح، فرودگاه بين المللي امام خميني را به مقصد فرودگاه آتاتورك استانبول ترك كرديم .به علت شرايط جوي نامناسب و وزش باد مخالف پروازمون سه ساعت وبيست دقيقه طول كشيد . فرودگاه بين المللي آتاتورك يكي از بزرگترين ، زيباترين و مجهزترين فرودگاههايي بود كه تاكنون ديده بودم . تو فرودگاه با كمال تعجب ديديم سه تن از دوستان شرمنده كرده وبه استقبالمون اومده بودند 

با توجه به اينكه اصلا زبون تركي رو بلد نبوديم خيلي خوشحال شديم كه ديگه قرار نيست دنبال آدرس محل اقامتمون بگرديم . با عزت و احترام به محل اقامتون كه يه سويئت مجهزدر يكي از بهترين نقاط شهر واقع شده بود هدايت شديم .
دوستان يه دوساعتي اونجا بودند واز هر دري سخن گفتيم در پايان هم با توجه به اينكه سالهاي سال در استانبول اقامت داشتند و به همه جاي شهر آشنايي داشتند برنامه مفصلي روي كاغذ نوشتند وتمام جاهاي ديدني شهر و مراكز خريد رو معرفي كردند كه از تمام وقتمون نهايت استفاده رو كرده باشيم . ماهم درتمام طول سفرسعي كرديم طبق برنامه ريزي انجام شده عمل كنيم كه نهايت استفاده رو برده باشيم. روز اول با توجه به خستگي ناشي از سفر تا بعداز نماز مغرب وعشاء بيرون نرفتيم . اما بعداز نماز به توصيه دوستان به يكي از فروشگاههاي نزديك محل اقامت كه مترو نام داشت سري زديم .فروشگاهي بسيار بزرگ و دوطبقه كه هرآنچه را كه تصورش رو بكنيد درآن ميتوانستيد پيدا كنيد به نظر مي امد فروشگاه خصوصا بخش مواد غذاييش براي افرادي بود كه مواد رو درحجم بالا نياز داشتند مثل رستورانها ، اغذیه فروشی ها، سوپرمارکتها و ...
 
 
 
 
 
 
 
 
           روز بعد به سفارش دوستان به يكي از هفته بازارهاي شهر رفتيم .يه چيز خيلي جالب توجه برايم در طول سفر همين هفته بازار هاي استانبول بود. شهرداري، تمام دست فروشان شهر رو ساماندهي كرده بود و هر روز محلي رو براي كسب وكار آنها در نظرگرفته بود هر روز هفته در بعضي از نقاط شهر دست فروشان با يه نظم وترتيب مثال زدني بساط خودشون رو دربعضي خيابانها ومحله ها و جلوي مغازه ها وفروشگاهها پهن مي كردند يعني در اون روز خاص مغازه ها و فروشگاههاي اون محل تقريبا نيمه تعطيل بودند و شهرداري مبلغي رو به عنوان عوارض و ماليات از اين دستفروشان دريافت مي كرد وبه صاحبان مغازه ميداد. اين بازارها واقعا ديدني بودند محال بود جنسي يا ماده غذايي رو بخواهي ولي دربازار موجود نباشه بازارهايي بسيار وسيع و بسيار منظم داراي اجناس با كيفيت خوب و قيمت مناسب كه نظر هر خارجي رو به خودش جلب مي كرد . من كه مونده بودم چطور ميشه اين دست فروشان هر روز بساطشون رو تو يه نقطه شهر پهن كنند ضمن اينكه شرايط جوي هميشه نامساعد بود به طوري كه هشت روزي رو كه ما اونجابوديم آفتاب نديديم وبه تناوب در طول روز بارندگي ميشد بنابراين همه دستفروشان براي جلوگيري از ريزش باران بر روي اجناسشون نياز به برپايي حفاظي در مقابل بارندگي نيز داشتند . نيروهاي امنيتي هم در بازار مشاهده ميشدند قوانين خاصي هم در اين بازار حكم فرما بود از همه جالب تراينكه ساعت 8شب همه بايد بساطشون رو جمع مي كردند اگه بعداز 2 ساعت به همون محل ميرفتي باورنمي كردي كه تا دوساعت پيش اينجا چه غوغايي برپابوده خيابانها به سرعت توسط مامورين شهرداري جمع آوري و نظافت ميشد.
من موفق شدم شنبه بازار و چهارشنبه بازار استانبول رو زیر و رو کنم
متاسفانه از بازارهاي مورد اشاره فراموش كردم عكس تهيه كنم

اما یکی از جاذبه های بیشمار شهر استانبول مساجد و موزه های اون بود . استانبول به شهر هزار مسجد هم معروفه مساجدی بسیار زیبا و بزرگ با معماری شگفت انگیز ، و جالب تر اینکه همه مساجد به یک سبک ساخته میشدند وتقریبا همه شبیه هم بودند به گفته دوستمون که ساکن اونجا بود دستور حکومتیه که همه مساجد با یک معماری خاص و متحد ساخته بشن . هنگام اذان تمامی مساجد اذان رو به صورت زنده و به قول آقای قرائتی حلقومی !!! پخش می کردند چون تعداد مساجد زیاد بود و معمولا تو هرخیابون چندتا مسجد وجود داشت صدای اذان حسابی شنیده میشد طوری که بعضی اوقات صدای کناریت رو نمیشنیدی 

 فیلمی رو که در انتها براتون گذاشتم هنگام اذان ظهر دریکی از خیابانهای اطراف میدان تکسیم یا همون تقسیمه مشاهده بفرمایید 

 http://s1.picofile.com/file/7217945478/MOV01916.avi.html

انگارحوصله تون سررفت خب پس بقیه سفرنامه باشه برای پستهای بعدی ...

 

 


نظرات شما عزیزان:

رضا
ساعت23:58---5 دی 1390


بابای امیران
ساعت7:56---5 دی 1390
سلام . معلومه گرفتاری های کاروزندگی تون زیاد شده که یادتون رفته مطلب جدید بذارین.

سالی
ساعت14:55---4 دی 1390

مرســـــی که اومدی


علی
ساعت20:36---3 دی 1390
منم شب یلدا رو تبریک میگم
البته با تاخیر


سالی
ساعت15:45---3 دی 1390
امیدوارم بابانوئل به جای کادوی زیبا

تقدیر زیبا برای تو هدیه بیاره

تقدیر خوب رو نمیتونی الان حس کنی

اما در آینده میفهمی بهترین آرزو رو برات داشتم


سجاد
ساعت11:13---3 دی 1390
سلام آپ کردم یه سر بیا

سعید
ساعت17:29---1 دی 1390
سلام
امیدوارم ترکیه بهتون خوش گزشته باشه
ممنون که شب یلدا به یاد منم بودین
امیدوارم شب یلدا برای شما هم شب خوش و به یاد موندنی بوده باشه
بازم ممنون از حضورتون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: